داستاني شگفت از زني كه جز قرآن نمي‌گفت!

مارس 22, 2018
69 بازدید

از ابوالقاسم قشيرى نقل شده كه در باديه زنى را تنها ديدم گفتم كيستى؟ جواب داد: « وَقُلْ سَلاَمٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ »  ( و بگو به سلامت! پس زودا كه بدانند.) (۱) از قرائت آيه فهميدم كه مى گويد اوّل سلام كن سپس سؤال كن كه سلام علامت ادب و و ظيفه و ارد بر […]

از ابوالقاسم قشيرى نقل شده كه در باديه زنى را تنها ديدم گفتم كيستى؟ جواب داد:

« وَقُلْ سَلاَمٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ »  ( و بگو به سلامت! پس زودا كه بدانند.) (۱)

از قرائت آيه فهميدم كه مى گويد اوّل سلام كن سپس سؤال كن كه سلام علامت ادب و و ظيفه و ارد بر مورود است.

به او سلام كردم و گفتم در اين بيابان آن هم با تن تنها چه مى كنى؟

پاسخ داد: « مَن يَهْدِ اللهُ فَمَا لَهُ مِن مُضِلٍّ » (وهر كه را خدا هدايت كند گمراه كننده اي ندارد.) (۲)

از آيه شريفه دانستم راه را گم كرده ولى براى يافتن مقصد به حضرت حق جلّ و علا اميدوار است.

گفتم جنّى يا آدم؟ جواب داد: « يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِد » ( اي فرزندان آدم! جامه خود را در هر نمازي بر گيريد .)  (۳)

از قرائت اين آيه درك كردم كه از آدميان است.

گفتم از كجا مى آئى؟ پاسخ داد: « يُنَادَوْنَ مِن مَكَان بَعِيد » ( آنان را از جايي دور ندا مي دهند.) (۴)

از خواندن اين آيه پى بردم كه از راه دور مى آيد.

گفتم كجا مى روى؟ جواب داد: « وَللهِِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً »

(و براي خدا، حج آن خانه، بر عهده مردم است؛ [ البته بر ] كسي ‌كه بتواند به سوي آن راه يابد.) (۵)

فهميدم قصد خانه خدا دارد.

گفتم چند روز است حركت كرده اى؟ پاسخ داد: « وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّماوَاتِ وَالاَْرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّام »( و در حقيقت، آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آندو است در شش هنگام آفريديم.) (۶)

فهميدم شش روز است از شهر خود حركت كرده و بسوى مكه معظّمه مى رود.

پرسيدم غذا خورده اى؟ جواب داد: « لاَ يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا » ( خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايي‌اش تكليف نمي‌كند.) (۷)

فهميدم كه به اندازه من در مسئله حركت و تند روى قدرت ندارد. به او گفتم بر مركب من در رديف من سوار شو تا به مقصد برو يم پاسخ داد: « لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللهُ لَفَسَدَتَا » ( اگر در آنها [ آسمان و زمين] جز خدا، خداياني[ ديگر] وجود داشت، قطعا زمين و آسمان تباه مي‌شد.) (۸)

معلومم شد كه تماس بدن زن و مرد در يك مركب يا يك خانه يا يك محل موجب فساد است، به همين خاطر از مركب پياده شدم و به او گفتم شما به تنهائى بر مركب سوار شو، چون بر مركب قرار گرفت گفت: « سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ » ( پاك است كسي كه اين را براي ما رام كرد و [گرنه] ما را ياراي [رام ساختن] آنها نبود.) (۹)

چون اين آيه را قرائت كرد فهميدم در مقام شكر حق برآمده و از عنايت خداوند عزيز، سخت

خوشحال است.

وقتى به قافله رسيديم گفتم در اين قافله آشنائى دارى جواب داد: « وَمَا مُحمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ » ( و محمد جز فرستاده اي‌كه پيش از او [هم ]‌پيامبراني [آمده و] گذشتند نيست.) (۱۰)

« يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّة » ( اي يحيي كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير.) (۱۱)

« يَامُوسَى إِنِّي أَنَا اللهُ » ( اي موسي! منم، من، خداوند، پروردگار جهانيان.) (۱۲)

« يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الاَْرْضِ »( اي داود ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانديم. ) (۱۳)

از قرائت اين چهار آيه دانستم چهار آشنا به نامهاى محمد و يحيى و موسى و داود در قافله دارد.

چون آن چهار نفر نزديك آمدند، اين آيه را خواند: « الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» ( مال و پسران زيور زندگي دنيايند. ) (۱۴)

فهميدم اين چهار نفر پسران اويند، به آنان گفت:«يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الاَْمِينُ »

( اي پدر! او را استخدام كن چراكه بهترين كسي است كه استخدام مي‌كني. ) (۱۵)

از قرائت اين آيه فهميدم به فرزندانش مى گويد به اين مرد زحمت كشيده امين مزد بدهيد ، چون فرزندانش به من مقدارى درهم و دينار دادند و او حس كرد كم است اين آيه را خواند: « وَاللهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاءُ » ( وخداوند براي هر كس كه بخواهد [آنرا] چند برابر مي‌كند. ) (۱۶)

يعنى به مزد او اضافه كنيد.

از وضع آن زن، سخت به تعجّب آمده بودم به فرزندانش گفتم اين زن با كمال كه نمونه او را نديده بودم و نشنيده بودم كيست جواب دادند: اى مرد اين زن حضرت فضّه، خادمه حضرت زهرا سلام الله عليها است كه بيست سال است جز قرآن سخن نگفته است!!

آري، قرآن احسن قول، قصص و قانون است و هركه در تمامي ابعاد حيات و حركتش بدان تمسك جويد و از آن نور برگيرد بر مركب سعادت نشسته و در طريق هدايت خواهد راند.

 

پي‌نوشت‌ها:

۱ ـ زخرف (۴۳) : ۸۹ .

۲ ـ زمر (۳۹) : ۳۷ .

۳ ـ اعراف (۷) : ۳۱ .

۴ ـ فصلت (۴۱) : ۴۴ .

۵ ـ آل عمران (۳) : ۹۷ .

۶ ـ ق (۵۰) : ۳۸ .

۷ ـ بقره (۲) : ۲۸۶ .

۸ ـ انبيا (۲۱) : ۲۲ .

۹ ـ زخرف (۴۳) : ۱۳ .

۱۰ ـ آل عمران (۳) : ۱۴۴٫

۱۱ ـ مريم (۱۹) : ۱۲٫

۱۲ ـ قصص (۲۸):  ۳۰ .

۱۳ ـ ص (۳۸) : ۲۶ .

۱۴ ـ كهف (۱۸) : ۴۶ .

۱۵ـ قصص (۲۸) : ۲۶ .

۱۶ ـ بقره (۲) : ۲۶۱ .

برچسب‌ها:, , ,