معنای توبه توبه در لغت به معنای رجوع و بازگشت از گناه است و دراصطلاح عبارت است از: «رجوع از طبیعت [حیوانی] به سوی روحانیت نفس بعد از آنکه به واسطه معاصی و کدورت نافرمانی، نور فطرت و روحانیت محجوب به ظلمت و طبیعت شده است. »[۱] در قرآن هم به معنای « رجوع انسان گناهکار» آمده […]
معنای توبه
توبه در لغت به معنای رجوع و بازگشت از گناه است و دراصطلاح عبارت است از: «رجوع از طبیعت [حیوانی] به سوی روحانیت نفس بعد از آنکه به واسطه معاصی و کدورت نافرمانی، نور فطرت و روحانیت محجوب به ظلمت و طبیعت شده است. »[۱] در قرآن هم به معنای « رجوع انسان گناهکار» آمده و هم به معنای «توفیق توبه دادن از طرف خداوند به بندة معصیت کار» و هم به معنای « قبول و پذیرش توبه از جانب خداوند متعال» آمده است.
در نتیجه، می توان گفت: هر توبة انسان، محفوف و پیچیده شده در دو توبه الهی است: یکی توفیق دادن به بنده برای توبه و دیگری پذیرفتن توبه بندگان است و ممکن است هرسه توبه را به معنای لغوی برگشت داد؛ به این معنی که توبه از انسان، رجوع از گناه و بازگشت از معاصی است و توبه اول از خداوند، رجوع به فضل و رحمتش به سوی بنده است و توبه دوم، رجوع به قبول آن از بنده است. [۲]
در آیه ای از قرآن این سه معنی کنار هم جمع شده است؛ آنجا که فرمود: ثُمَّ تابَ عَلَیهِم لِیَتُوبُوا إِنَّ اللهَ هُوَ التَوّابُ الرَّحِیمُ؛ [3] «سپس خداوند به آنها برگشت (توفیق توبه داد) تا توبه و برگشت کنند. خداوند بسیار توبه پذیر مهربان است. »
تشویق به توبه
قرآن کریم در آیات متعددی مردم را به توبه و رجوع از گناه و بازگشت به درگاه الهی تشویق و ترغیب کرده است: ۱. اَلَم یَعلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ یَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ یَأخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ؛ [4] «آیا نمی دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد و صدقات را می گیرد و خداوند توبه پذیر مهربان است؟»پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:« اللهُ أَفرَحُ بِتَوبَةِ عَبدِهِ مِنَ العَقِیمِ الْوَالِدِ وَ مِنَ الضَّالِ الواجِدِ وَ مِنَ الظَّمانِ الوارِدِ؛ [۵] خداوند بر اثر توبه بنده اش خوشحال تر است از کسی که عقیم بوده، بچه دار شده و از کسی که گمشدة خویش را یافته و از تشنه ای که به آب رسیده است. »
۲. خداوند در قرآن می فرماید:قُل یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلیَ أَنْفُسِهِم لاتَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنِیبُوا إِلی رَبِّکُم وَ أَسلِمُوا لَهُ مِن قَبلِ أن یَأتِیَکُم العَذابُ ثُمَّ لاتُنصَرُونَ؛ [۶] «بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، به درستی که خداوند بخشنده مهربان است. و به درگاه پروردگارتان باز گردید و در برابر او تسلیم شوید، پیش از آنکه عذاب به سراغ شما آید، سپس از سوی هیچ کس یاری نشوید. »
در واقع این ندای الهی همیشه در گوش بندگان است که:
هر چه که هستی بیا گر چه که پستی بیا
توبه شکستی بیا دوست نظر می کند
نیمه شب خلوت است مظهر هر رأفت است
عاشق شوریده را دوست نظر می کند
ای شده غرق گناه خواب گران تا به کی
چارة درد تو را دیدة تر می کند
***
۳. در آیه دیگر می فرماید:وَ هُوَ الَّذی یَقبَلُ التَّوبةَ عَن عِبادِهِ وَ یَعفُوا عَنِ السَّیئاتِ وَ یَعلَمُ ما تَفعَلُونَ[؛ [۷] « او (خدا) کسی است که توبه را از بندگانش می پذیرد و گناهان را می بخشد و آنچه را انجام می دهید، می-داند. »نکته قابل دقت این است که در واقع، خداوند می فرماید: با اینکه از تمام اسرار زندگی و رفتارهای پشت پرده شما اطلاع دارم و لحظه به لحظه اعمال شما را زیر نظر داشته ام، با این حال توبه شما را می-پذیرم.
وجوب توبه
قرآن کریم تنها به ترغیب و تشویق اکتفا نکرده، بلکه در مواردی دستور اکید وجوبی بر لزوم توبه داده است که حتی وجوب آن فوری و بدون تأخیر است؛ منتها بحثی مطرح است که آیا وجوب فوری توبه شرعی و مولوی است و یا عقلی و ارشادی؟
تفصیل این بحث از حوصلة یک مقاله خارج است، فقط اشاره کنیم که از آنجا که توبه لطف و رحمتی است از سر امتنان، اگر وجوب آن شرعی باشد، با این امتنان نمی سازد؛ چرا که در صورت عدم توبه، دو مجازات متوجه عاصی می شود: یکی به خاطر اصل گناه و دیگری به خاطر تأخیر و نافرمانی توبه. بنابراین آنچه مناسب به نظر می رسد این است که وجوب آن را عقلی بدانیم و دستورات قرآن را نیز از باب ارشاد و تأکید بر فرمان عقل به حساب آوریم. به نمونه هایی از دستورات اکید قرآن در این زمینه توجه فرمایید.
۱. همه به سوی خدا برگردید: وَ تُوبُوا إَلی اللهِ جَمِیعاً أَیُّهَا المُؤمِنونَ لَعَلَّکُمْ تُفلِحُونَ؛ [8]« و همگی به سوی خدا باز گردید ای مؤمنان تا رستگار شوید. » در این آیه در کنار خطاب شفقت آیه أیُّهَا المُؤمِنُونَ و بیان ثمره مهم توبه که رستگاری ابدی است؛ فرمان صریح وجوبی بر انجام توبه داده است.
۲. ای مؤمنان خالصانه توبه کنید:یا أیُّهَا الذِّینَ آمَنُوا تُوبُوا إلی اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُمْ أن یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنّاتٍ تَجری مِنْ تِحْتِهَا الْأَنْهارُ؛ [۹] « ای کسانی که ایمان آورده اید! به سوی خدا توبه کنید! توبه ای خالص. امید است پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد کند. » این آیه صریحاً به صورت امر وجوبی بر همه مؤمنان توبه خالصانه را واجب و لازم شمرده است.
تأخیر توبه، کار شیطان
باز شدن درِ توبه به روی بندگان، در واقع باز شدن باب رحمت است که زمینه پاکسازی روح و نادیده گرفتن گذشته سیاه بندگان را فراهم می کند و به این وسیله، گناهان قبلی که با وسوسه شیطانی انجام گرفته، نابود خواهد شد. اینجاست که شیطان وقتی نقشه های قبلی خویش را نقش بر آب می بیند، دست به حیله جدیدی می زند که عبارت از تأخیر توبه و تسویف و امروز و فردا کردن آن است.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است: وقتی که آیه وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أو ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَن یَغفِرُ الذُّنُوبَ إلاَّ اللهُ؛ [۱۰] «و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند یا به خود ستم کنند، به یاد خدا افتاده، پس برای گناهان خود طلب آمرزش می کنند. و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد. » نازل شد، ابلیس بالای کوهی در مکه رفت و با صدای بلند فریاد کشید و سران لشکرش را جمع کرد. گفتند: ای آقای ما! چه شده است که ما را فرا خواندی؟ گفت: این آیه نازل شده (آیه ای که پشت مرا می لرزاند و مایة نجات بشر است. ) چه کسی می تواند با آن مقابله کند؟
یکی از شیاطین بزرگ گفت: من می توانم، نفشه ام چنین است و چنان. ابلیس طرح او را نپسندید. دیگری برخاست طرح دیگری داد که آن هم مقبول نیفتاد. در اینجا «وسواس خنّاس» برخاست و گفت: من از عهدة آن برمی آیم. ابلیس گفت: از چه راه؟ گفت: آنها را با وعده ها و آرزوها سرگرم می کنم تا آلوده گناه شوند و هنگامی که گناه کردند، توبه را از یادشان می برم. ابلیس گفت: تو می توانی از عهدة کار برآیی و این مأموریت را تا دامنه قیامت به او سپرد. »[۱۱]در مقابل، رهبران دینی دستور داده اند که توبه را تأخیر نیندازید و فوراً به آن اقدام کنید؛ چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:«یا بنَ مَسْعُودٍ لاتَقَدَّمِ الذَّنبَ وَ لاتُؤَخِّرِ التَّوبَةَ؛ [۱۲] ای پسر مسعود! گناه را مقدّم ندار [و گناه نکن و اگر گناهی سرزد] توبه را به تأخیر نینداز!»
حال تائب
نقطه آغازین توبه که سخت تحول ساز و تربیت آفرین و اثر ساز و اعجازگر است، حال توبه می باشد، یعنی همان انقلاب درونی که در درون تائب ایجاد می شود و نشان آن اشکهای روان و ناله های بی پایان و نفرت و ندامت شدید از گذشته و امید به آینده است و اینکه بداند جز خدا کسی نمی تواند این گذشته را جبران کند و تازه این جبران از فضل و کرم اوست، نه استحقاق تائب.
در این زمینه، دعاهای معصومین مخصوصاً مناجات امیرمؤمنان علی علیه السلام و دعاهای امام سجاد علیه السلام و صحیفه سجادیه او غوغا کرده است و دنیایی از شور و حال و سوز در آنها دیده می شود که از حوصله این نوشتار خارج است.
در قرآن کریم نیز حال تائبان از ترک اولی، یعنی انبیاء علیهم السلام و برخی از افراد دیگر مورد اشاره قرار گرفته است، از جمله:
۱. حضرت آدم علیه السلام: با اینکه آدم و حوا علیهما السلام ترک اولایی انجام دادند، با این حال به شدت از گذشته خویش پشیمان شدند و نخستین گام را اعتراف به ظلم و ستم بر خویشتن، در پیشگاه الهی قرار دادند و سالها اشک و ناله کردند وقالا رَبَّنا ظَلَمْنا أنْفُسَنا وَ إن لَم تَغفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ؛ [۱۳] «گفتند: پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم، و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود. » و بعد از سالها گریه و زاری توبه آدم علیه السلام پذیرفته می شود که فَتابَ عَلَیه؛ [۱۴] «پس توبه او را پذیرفت. »
۲. حضرت یونس علیه السلام: حضرت یونس علیه السلام بر اثر ترک اولی گرفتار زندانِ شکم ماهی عظیم (نهنگ) شد و خیلی زود متوجه ماجرا گردید و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد و از ترک اولای خویش استغفار کرد و سراسر وجودش را حال توبه فرا گرفت و مشغول گفتن ذکر معروف یونسیه شد که فَنادَی فِی الظُّلُماتِ أن لاإلهَ إلاّ أنتَ سُبحَانَکَ إنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمینَ؛ [۱۵] « پس او در میان ظلمتها [ی متراکم] فریاد زد که معبودی جز تو نیست، منزهی تو، من [بر خویشتن ستم کردم و] از ظالمان بودم. »این اعتراف خالصانه و این حال و سوز توأم با ندامت و آن تسبیح و یاد خدا باعث استجابت دعای او شد که خداوند در قرآن فرمود: « ما دعای او را اجابت کردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم و این گونه مؤمنان را نجات می دهیم. [۱۶]»
۳. حضرت داود علیه السلام: حضرت داود علیه السلام نیز بر اثر عجلة در قضاوت احساس کردترک اولایی را مرتکب شده؛ لذا در مقام استغفار و توبه برآمد وبا سوز و گداز و حال توبه به رکوع وسجود افتاد؛ چنان که قرآن کریم می فرماید: وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاستَغفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راکِعاً وَ أَنابَ؛ [17]« داود گمان کرد ما او را [با این ماجرا] آزموده ایم. از این رو، از پروردگارش طلب آمرزش کرد و به سجده و رکوع رفت و انابه کرد. »موارد فوق نشان می دهد که انبیاء و اولیاء علیهم السلام از ترک اولی هم به خود می لرزیدند و گریه و ناله می کردند. این همان حال توبه است که اگر در انسان ایجاد شود، سخت سازنده و تحّول آفرین است.
شرائط و ارکان توبه
در شماره ۵۹ مجله مبلغان ارکان و شرائط توبه از دیدگاه روایات بررسی شده است. آنچه در اینجا بیان می شود، همان شرائط و ارکان است براساس آیات قرآن.
الف. ارکان توبه
۱. پشیمانی از گذشته: اصلی ترین رکن توبه این است که تائب از گذشته پشیمان باشد. این همان است که در آیات زیادی با جمله إِلاّ مَن تابَ [18] و یا إلاّ الذِّینَ تابُوا [19] بیان شده است و البته گاهی از پشیمانی به اعتراف تعبیر شده است: وَ آخَرُونَ اعتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ [۲۰] «و گروه دیگر به گناهشان اعتراف کردند. »
۲. تصمیم بر ترک در آینده: این شرط را می توان از این آیه استفاده کرد: ]فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم. . . . وَ لَم یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُم یَعلَمُونَ[؛ [۲۱] « پس برای گناهان خود طلب آمرزش کنند. . . . و برگناه اصرار نمی ورزند [و دوباره آن را مرتکب نمی شوند] در حالی که می دانند. » این شرط ازارکان توبه شمرده می-شود.
ب. شرائط قبولی
۱. انجام عمل صالح: این شرط در آیات متعددی مطرح شده است؛ گاه به صورت:إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً؛ [۲۲] «مگر کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل شایسته انجام دهد. » و گاه به صورت بیان مصداق اعمال صالح، از جمله: فَان تابُوا وَ اقامُوا الصَّلوةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُم إنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ [۲۳] « پس اگر توبه کنند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است. »
۲. اصلاح گذشته: شرط دیگر قبولی توبه جبران واصلاح گذشته است. إلاّ الَّذینَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِکَ وَ أصلَحُوا فَإنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ [۲۴] « مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند که خداوند بخشندة مهربان است. »جبران گذشته به این است که هم حقوق مادی و معنوی مردم را اداء و هم حقوق خداوند را جبران کند.
ج. شرائط کمال توبه
درقرآن برخی شرائط دیگر مطرح است که می توان آنها را شرائط تکمیلی و کمال توبه دانست. به عنوان نمونه، به دو مورد اشاره می شود:
۱. اعتصام بالله و اخلاص: در قرآن کریم می خوانیم: إلاّ الَّذینَ تابُوا وَ اَصْلَحُوا وَ اعتَصَمُوا بِاللهِ وَ اخلَصُوا دیِنَهُم لِلهِ فَأولئِکَ مَعَ المُؤمِنینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللهُ المُؤمِنینَ أجراً عَظِیماً؛ [۲۵]« مگر آنها که توبه [و جبران و] اصلاح کنند و به [دامن لطف] خدا چنگ زنند و دین خود را برای خدا خالص کنند. آنها با مؤمنان خواهند بود و خداوند به افراد با ایمان پاداش عظیمی خواهد داد. »روشن است که چنگ زدن به لطف الهی و اخلاص ورزی در کمال توبه تأثیر دارد نه در اصل آن.
۲. توبه نصوح کردن: یا أیُّهَا الذِّینَ آمَنُوا تُوبُوا إلی اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُمْ أنْ یُکَفِّرَ عَنکُم سَیِّئاتِکُم وَ یُدخِلَکُم جَنَّاتٍ تَجری مِن تَحتِها الأنهارُ؛ [۲۶]« ای کسانی که ایمان آورده اید! توبه کنید، توبه ای خالص، امید است [با این کار] پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد کند. »
برای توبه نصوح تفسیرهای مختلفی شده است که در مجموع می توان گفت: توبه نصوح آن است که علاوه بر ارکان توبه وشرائط قبولی آن، شرائط کمال را نیز دارا باشد. شاهد این تفسیر آن است که در غالب تفسیرها شرائطی ذکر شده که همه از شرائط کمال به حساب می آیند، نه ارکان و شرائط قبولی؛ مثلاً برخی گفته اند: توبه نصوح آن است که واجد سه شرط باشد: ترس از اینکه پذیرفته نشود، امید به اینکه پذیرفته شود، و ادامه اطاعت خدا. و یا اینکه «توبه نصوح» آن است که گناه خود را همواره در مقابل چشم خود ببینی و از آن شرمنده باشی و یا اینکه گفته شده: «توبه نصوح» آن است که در آن سه شرط باشد: کم سخن گفتن، کم خوردن و کم خوابیدن. و برخی نیز گفته اند: توبه نصوح آن است که توأم با چشم گریان و قلبی بیزار از گناه باشد. [۲۷]
و شاهد دیگر، رسول خدا صلی الله علیه و آله است که در پاسخ به «معاذ بن جبل» از توبه نصوح فرمود: «أن یَتُوبَ التَّائبُ ثُمَّ لایَرجِعُ فی ذَنبٍ کما لایَعُودُ اللَّبَنُ إلی الضَّرعِ؛ [۲۸] آن است که شخص توبه کننده به هیچ وجه بازگشت به گناه نکند؛ آن چنان که شیر به پستان هرگز برنمی گردد. »
روشن است که چنین توبه ای، کمال توبه شمرده می شود نه ارکان آن و ا گر انسانی که توبه کرده دوباره همان گناه را انجام دهد و دوباره توبه کند، توبه اش پذیرفته می شود، ولی توبه کامل شمرده نمی شود. در نتیجه، نصوح بودن به هر معنایی باشد، نشانة کمال توبه است.
به شرائط قبولی و کمال توبه اشاره دارد آنچه در کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است که فرمود: «أتَدرُونَ مَنِ التَّائبُ قالُوا أللهُمَّ لاقالَ إذا تابَ العَبدُ وَ لَم یُرضِ الخُصَماءَ فَلَیسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یَزِد فِی العِبادَةِ فَلَیسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ یُغَیِّرْ لِباسَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یُغَیِّر رُفَقائَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یُغَیِّر مَجلِسَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یُغَیِّرْ فِراشَهُ وَ وَسادَتَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ یُغَیِّر خُلقَهُ وَ نِیَّتَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ یَفْتَحْ قَلْبَهُ وَ لَمْ یُوَسِّعْ کَفَّهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَم یُقَصِّرْ أَهْلَهُ وَ لَمْ یَحفَظْ لِسانَهُ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ مَنْ تابَ وَ لَمْ یُقَدِّم فَضْلَ قُوتِهِ مِن بَدَنِهِ فَلَیْسَ بِتائِبٍ وَ إذا استَقامَ عَلی هَذِهِ الخِصالِ فَذاکَ التّائِبُ؛ [۲۹] آیا می دانید توبه کننده کیست؟ گفتند: خدایا! نه. فرمود: وقتی بنده توبه کند و طلب کاران را راضی نکند، تائب نیست و کسی که توبه کند و بر عبادت نیفزاید، تائب نیست و کسی که توبه کند و لباس [ نامناسب] خود را تغییر ندهد، پس تائب نیست و کسی که توبه کند و رفیقان خود را تغییر ندهد [و از دوستان ناباب فاصله نگیرد]، تائب نیست و کسی که توبه کند و محل نشستن خود را تغییر ندهد، تائب نیست و کسی که توبه کند و فرش و تکیه گاه خود را تغییر ندهد، توبه کار نیست و کسی که توبه کند و خوی و نیّتش را تغیر ندهد، توبه کار نیست و کسی که توبه کند و قلبش را باز نکند (سعه صدر پیدا نکند) و دستش را توسعه ندهد (انفاق و سخاوت پیدا نکند)، تائب نیست وکسی که توبه کند ولی آرزوی خود را کوتاه نکند و زبان خود را حفظ نکند [ و دست از غیبت و تهمت و. . . برندارد]، تائب نیست و کسی که توبه کند و اضافه قوت و غذای خود را از بدن خود جدا نکند، تائب نیست و زمانی که [توبه کار] بر این اوصاف استقامت ورزید پس تائب است. »
اصلاح برنامه عبادی، اصلاح لباس ظاهر و باطن، اصلاح محل رفت و آمد و رفقا، اصلاح اخلاق و رفتار و اصلاح دل و دست، همه از شرائط کمال توبه به حساب می آیند.
اثرات و پی آمدهای توبه
«توبه» از مهم ترین آموزه های تربیتی و اخلاقی است که آثار بی شمار و ره آورد گرانبها و پی آمدهای مثبت فراوانی دارد که به اهم آنها در قرآن اشاره می شود.
۱. بازیابی شخصیت: انسانی که مرتکب گناهی شده است، چه بخواهد و یا نخواهد احساس سرشکستگی و کوچکی می کند؛ اگر متولیان تربیت او را ملامت و تحقیر کنند، این احساس بیشتر می شود و اگر ملامتها ادامه یابد، ممکن است به آنجا برسد که کاملاً احساس کند شخصیت خود را از دست داده است و در این صورت است که به شدت وجود او برای خانواده و جامعه خطرناک خواهد شد و ممکن است دست به گناه و هر جنایتی بزند؛ چون او احساس می کند همه چیز را از دست داده است.
منابع دینی مخصوصاً قرآن تلاش می کنند که با توبه و اظهار ندامت پنهانی شخصیت گناهکار را بازسازی کنند و او را به حالت اول بلکه بالاتر از آن برگردانند؛ لذا قرآن از یک طرف می فرماید: « خداوند توبه کاران را دوست می دارد. »[۳۰] و از طرف دیگر، به مردم گوشزد می کند که خلافکاران اگر برگشتند، برادران دینی شما هستند:فَان تابُوا وَ أقامُوا الصَّلوةَ وَ آتَوُا الزَّکوةَ فَإخوانُکُم فِی الدِّینِ؛ [۳۱] «اگر توبه کنند و نماز را به پا دارند و زکات را بپردازند، برادران دینی شما هستند. »پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:«التائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لاذَنبَ لَهُ؛ [۳۲] توبه کنندة از گناه مانند کسی است که گناه ندارد. »
۲. محبوب خدا شدن: قرآن کریم می فرماید:إنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ المُتَطَهِّرینَ؛ [۳۳] « به راستی که خداوند توبه کنندگان و پاکان را دوست می دارد. » خودِ اظهار دوستی از مقام برتر علاوه براینکه افتخاری است برای محبوب و باعث بازیابی شخصیت گناهکار می شود، برد تربیتی و سازندگی مهمی دارد. به همین جهت، در تربیت فرزندان توجه شده است که نسبت به آنها اظهار محبّت شود و همین طور جهت پاک و با عفّت ماندن و با نشاط بودن همسر توصیه شده است که شوهر اظهار محبت کند و بگوید: « دوستت دارم. »
خداوند متعال با آن عظمتش نسبت به توبه کاران اظهار محبت می کند و اعلام می دارد: « توبه کار دوستت دارم. » رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:« لَیسَ شَیءٌ أَحَبَّ إلَی اللهِ مِن مُؤمِنٍ تائِبٍ أو مُؤمِنَةٍ تائِبَةٍ؛ [۳۴] چیزی در نزد خداوند محبوب تر از مرد مؤمن توبه کار و زن مؤمن توبه کننده نیست. »
۳. بخشش گناهان: اثر مهم توبه، بخشیده شدن گناهان انسان گناهکار است. قرآن کریم می فرماید:تُوبُوا إلی اللهِ عَسی رَبُّکُم أن یُکَفِّرَ عَنکُم سَیئِاتِکُم؛ [۳۵] « [ای مؤمنان!] به سوی خدا توبه کنید. . . امید است خداوند گناهان شما را بپوشاند. »
۴. تبدیل شدن سیئات به حسنات: اگر توبه واقعی انجام گیرد، خداوند علاوه بر نابودی گناهان، آنها را تبدیل به نیکی و حسنات می کند؛ چنان که می فرماید: إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فأولئِکَ یُبَدِّلُ اللهُ سَیئِاتِهِم حَسناتٍ وَ کانَ اللهُ غَفُوراً رَحیماً؛ [۳۶] « مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل می کند و خداوند همواره آمرزندة مهربان بوده است. »
امام صادق علیه السلام می فرماید: خداوند به داوود علیه السلام وحی کرد: «یا داوُدُ إنَّ عَبدِیَ المُؤمِنَ إذا أذنَبَ ذَنباً ثُمَّ رَجَعَ وَ تابَ مِن ذلِکَ الذَّنبِ وَ استَحیی مِنِّی عِندَ ذِکرِهِ غَفَرْتُ لَهُ وَ أنسَیتُهُ الحَفَظَةَ وَ اَبْدَلْتُهُ الحَسَنَةَ وَ لا اُبالی وَ أنَا أرحَمُ الرَّاحِمینَ؛ [۳۷] ای داود! به راستی بنده مؤمن هر گاه گناهی انجام دهد، سپس برگردد و از آن گناه توبه کند، و هنگام یاد آن گناه از من حیا کند، گناه او را می بخشم و کاری می کنم که حافظان (نویسندگان) آن را از یاد ببرند و آن گناه را به حسنه تبدیل می کنم و [ از کسی ] باکی ندارم، در حالی که من مهربان ترین مهربانانم. »
۵. رستگاری ابدی: از مهم ترین آثار اخروی توبه، عاقبت به خیری و رستگاری ابدی است. قرآن کریم می-فرماید:وَ تُوبُوا إلی اللهِ جَمِیعاً أیُّهَا المُؤمِنونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ؛ [۳۸] « ای مؤمنان! همگی به سوی خدا توبه کنید؛ شاید رستگار شوید. »
۶. آسایش ابدی: در کنار رستگاری، آسایش ابدی نیز از پی آمدهای توبه شمرده شده است:إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأولئِکَ یَدخُلُونَ الجَنَّةَ؛ [۳۹] «مگر کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد. پس آنان داخل بهشت می شوند. »
۷. افزایش روزی: توبه علاوه بر آثار و برکات بی شمار معنوی و اخروی، اثر و برکت دنیوی و مادّی نیز دارد و در ازدیاد رزق و روزی انسان نیز اثر گذار است. علی علیه السلام در این باره می فرماید:«وَ قَد جَعَلَ اللهُ سُبحانَهُ الإستِغفارَ سَبَباً لِدُرورِ الرِزقِ وَ رَحَمَةِ الخَلقِ؛ [۴۰] «و خداوند استغفار را وسیله دائمی فرو ریختن روزی و موجب رحمت آفریدگان [خود] قرار داده است. »
و ادامه می دهد:«سپس [در قرآن] خود فرمود:إستَغفِرُوا رَبَّکُم إنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرسِل السَّماءَ عَلَیکُم مِدراراً وَ یُمْدِدْکُم بِأموالٍ وَ بَنینَ وَ یَجعَل لَکُم جَنَّاتٍ وَ یَجعَل لَکُم أنهارا؛ [۴۱] «از پروردگار خود [با توبه] آمرزش بخواهید که بسیار آمرزنده است تا بارانهای پر برکت را از آسمان پی در پی بر شما فرو ریزد و با بخشش اموال فراوان و فرزندان شما را یاری دهد و باغستانها و نهرهای پر آب در اختیار شما گذارد. »
و در حدیثی دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:« مَنْ أنعَمَ اللهُ عَلَیهِ نِعمَةً فَلیَحْمِدِ اللهَ تَعالی وَ مَنِ السْتَبْطَأَ الرِّزقَ فَلیَستَغفِرِ اللهَ وَ مَن حَزَنَهُ أمرٌ فَلیَقُل لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ إلاّ بِاللهِ؛ [۴۲] کسی که خدا نعمتی به او بدهد، پس باید ستایش خدای بلند مرتبه را کند و کسی که روزیش تأخیر کرده، باید از خدا طلب آمرزش کند و کسی که امری او را ناراحت کند، باید بگوید: لاحول و لاقوه إلا بالله. »
نمونه هایی از تائبان در قرآن
در قرآن داستانهای فراوانی از توبه انبیاء علیهم السلام و غیر آنان بیان و مطرح شده است که ما به جهت استفاده بیشتر و کاربردی تر مطرح کردن توبه، به نمونه هایی از توبه غیر معصومان اشاره می کنیم:
۱. متخلّفان تائب
سه نفر از مسلمانان به نام «کعب بن مالک»، « ضرارة بن ربیع» و «هلال بن امیّه» از شرکت در جنگ تبوک و حرکت همراه پیامبر سرباز زدند، ولی این به خاطر آن نبود که جزء دار و دسته منافقان باشند، بلکه به خاطر سستی و تنبلی بود و چیزی نگذشت که نادم و پشیمان شدند. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله از صحنه تبوک به مدینه بازگشت، آنها خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند و عذرخواهی کردند؛ اما پیامبر صلی الله علیه و آله حتی یک جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد که احدی با آنها سخن نگوید.
آنها در یک محاصره عجیب اجتماعی قرار گرفتند، تا آنجا که حتی کودکان و زنان آنان نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و اجازه خواستند که از آنها جدا شوند. پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه جدایی نداد، ولی دستور داد که به آنها نزدیک نشوند. فضای مدینه با تمام وسعتش چنان بر آنها تنگ شد که مجبور شدند برای نجات از این خواری و رسوایی بزرگ، شهر را ترک گویند و به کوههای اطراف مدینه پناه ببرند.
اینها همه زمینه توبه را در آنها فراهم می کرد. از جمله مسائلی که حالت توبه را در آنها ایجاد کرد این بود که کعب بن مالک می گوید: روزی در بازار مدینه با ناراحتی نشسته بودم، دیدم یک نفر مسیحی شامی سراغ مرا می گیرد. هنگامی که مرا شناخت، نامه ای از پادشاه غسّان به دست من داد که در آن نوشته بود: اگر صاحبت تو را از خود رانده، به سوی ما بیا! حال من منقلب شد [ و اشک در چشمانم حلقه زد و] گفتم: ای وای بر من! کارم به جایی رسیده که دشمنان در من طمع کرده اند.
از طرف دیگر، بستگان آنها غذا برای آنها می بردند. اما حتی یک کلمه با آنها سخن نمی گفتند. مدتی به این منوال گذشت و پیوسته شب و روز انتظار می کشیدند که توبه آنها قبول شود و آیه ای که دلیل بر قبولی توبه آنها باشد، نازل گردد، اما خبری نمی شد. در این هنگام، فکری به نظر یکی از آنان رسید و به دیگران گفت: اکنون که مردم با ما قطع [رابطه] کرده اند، چه بهتر که ما هم از یکدیگر قطع رابطه کنیم. این کار بر حال توبه آنها افزود. پیشنهاد عملی شد؛ به طوری که حتی یک کلمه با یکدیگر سخن نمی گفتند، ولی بر تضرّع و زاری آنها افزوده شد. این وضعیت پنجاه روز طول کشید و در طول این مدت، اظهار ندامت و پشیمانی و تضرّع و گریه و زاری در پیشگاه الهی داشتند. سرانجام توبه آنان پذیرفته شد و این آیه به عنوان پذیرفته شدن توبه آنان نازل گشت[۴۳]:وَ عَلَی الثَّلاثَةِ الذِّینَ خُلِّفُوا حَتَّی إذا ضاقَتْ عَلَیهِم الأرضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیهِم أنفُسُهُم وَ ظَنُّوا أن لامَلجأَ مِنَ اللهِ إلاّ إلیهِ ثُمَّ تابَ عَلَیهِم لِیَتُوبُوا إنَّ اللهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ؛ [۴۴] « و آن سه نفر که [ در مدینه] بازماندند [و از شرکت در جنگ تبوک خودداری کردند و مسلمانان با آنان قطع رابطه کردند] تا آن حد که زمین با همة وسعتش بر آنها تنگ آمد و [حتی] جایی در وجود خویش برای خود نمی یافتند و دانستند که پناهگاهی از خدا جز به سوی او نیست. در آن هنگام، خدا به آنان توفیق توبه داد تا توبه کنند و خداوند توبه پذیر و مهربان است. »
از آیه فوق و شأن نزول آن به دست آمد که مردم و جامعه و رهبران جامعه باید تلاش کنند هم راه توبه را برای مجرمان بازگذارند و هم زمینه آن را فراهم کنند؛ چرا که توبه در تحوّ ل و سازندگی نقش مؤثری دارد.
۲. توبه غلام وحشی، قاتل حمزه
یکی از مشکل ترین و تلخ ترین حوادث برای رسول خدا صلی الله علیه و آله شهادت فجیع عموی بزرگوارش حضرت حمزه سید الشهداء علیه السلام بود. قاتل حمزه (وحشی) پس از کشتن حمزه، پهلوی او را درید و جگرش را به عنوان هدیه برای هند، همسر ابوسفیان برد. پیامبر با دیدن منظره فجیع شهادت حمزه، سوگند یاد کرد که به تلافی این جنایت، هفتاد نفر از مشرکان را بکشد؛ ولی بعداً نه تنها چنین تلافی نکرد، بلکه همان قاتل را نیز به سوی اسلام دعوت کرد و او را وادار به توبه ساخت.
ابن عباس نقل می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله شخصی را نزد وحشی قاتل عمویش فرستاد تا او را به اسلام دعوت کند. وحشی به فرستاده پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: به او بگو: تو می گویی آن که مرتکب قتل یا شرک یا زنا شود، در روز قیامت با ذلّت گرفتار عذابی مضاعف خواهد شد و من تمام این کارها و گناهان را مرتکب شده ام، آیا باز هم راه برایم باز است؟ خداوند این آیه را نازل فرمود:إلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُلئِکَ یُبَدِّلُ اللهُ سَیِّئاتِهِم حَسَناتٍ؛ [۴۵] « مگر آن که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد. پس خدا اعمال زشت ایشان را به اعمال نیک تبدیل می کند. »
وحشی با شنیدن این آیه دوباره به پیامبر صلی الله علیه و آله پیغام داد: توبه و ایمان و عمل صالح شرطهای بسیار مشکلی است و من توان آن را ندارم. پس از مدّتی این آیه نازل شد:إنَّ اللهَ لایَغفِرُ أن یُشرَکَ بِهِ وَ یَغفِرُ مادُونَ ذلِکَ لِمَن شَاءَ؛ [۴۶] « به راستی که خداوند شرک ورزیدن را نخواهد بخشید، ولی آنچه را کمتر از آن است، برای کسی که بخواهد، خواهد بخشید. »
وحشی در پیام مجدد خود گفت: خداوند در این آیه وعده مغفرت را به کسانی داده است که خود بخواهد و من نمی دانم خدا می خواهد مرا ببخشد یا نه؟ پس از گذشت زمانی آیه ذیل نازل شد:قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أسْرَفُوا عَلی أنْفُسِهِم لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ [۴۷] «بگو ای بندگان من که بر خویش اسراف روا داشته اید! از رحمت خداوند نومید نشوید. به راستی که خداوند همه گناهان را می بخشد. همانا او آمرزنده و مهربان است. »وحشی با شنیدن این آیه گفت: اکنون آری. آن گاه به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله مشرّف شد، اسلام آورد و از گذشته خود توبه کرد و در ادامه زندگی اش فداکاریهایی در راه مبارزه با دشمنان اسلام کرد. »[۴۸]
پی نوشت ها:
[۱]. چهل حدیث، امام خمینی، نشر فرهنگی رجا، ص ۲۳۱ – ۲۳۲.
[۲]. ر. ک تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۰، ج ۸، ص ۱۷۳.
[۳]. توبه/ ۱۱۸.
[۴]. همان، ۱۰۴.
[۵]. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، بیروت، دارالحدیث، دوم، ۱۴۱۹، ج ۱، ص ۳۳۸، ح ۲۱۲۴.
[۶]. زمر/ ۵۳ و ۵۴.
[۷]. شوری/ ۲۵.
[۸]. نور/ ۳۱.
[۹]. تحریم/ ۸.
[۱۰]. آل عمران/ ۱۳۵.
[۱۱]. المیزان، علامه طباطبائی، دارالکتب الاسلامیة، ج ۲۰، ص ۵۵۷؛ تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۴۷۵۴۷۶.
[۱۲]. میزان الحکمه، ج ۱، ص ۳۴۴، ح ۲۱۷۵.
[۱۳]. اعراف/ ۲۳.
[۱۴]. بقره/ ۳۷.
[۱۵]. انبیاء/ ۸۷.
[۱۶]. همان، ۸۸.
[۱۷]. ص/ ۲۴.
[۱۸]. مریم/۶۰؛ فرقان/ ۷۰.
[۱۹]. بقره/ ۱۶۰؛ مائده/ ۳۴.
[۲۰]. توبه/ ۱۰۲.
[۲۱]. آل عمران/ ۱۳۵.
[۲۲]. فرقان/ ۷۰؛ مریم/ ۶۰.
[۲۳]. توبه/ ۵.
[۲۴]. نور/ ۵؛ همین مضمون در این آیات نیز آمده است: نساء/ ۱۶؛ بقره/ ۱۶۰؛ آل عمران/ ۸۹.
[۲۵]. نساء/ ۱۴۶.
[۲۶]. تحریم/ ۸.
[۲۷]. تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۲۹۰ – ۲۹۱؛ ر. ک؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۶۷۶۶؛ مجمع البیان، طبرسی، ج ۱۰، صص ۳۱۷ – ۳۱۸.
[۲۸]. مجمع البیان، طبرسی، ج ۱۰، ص ۳۱۸.
[۲۹]. بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳، ج ۶، ص ۳۵- ۳۶، ح ۵۲.
[۳۰]. شوری/ ۲۵.
[۳۱]. توبه/ ۱۱.
[۳۲]. میزان الحکمه، ج ۱، ص ۳۳۸، ح ۲۱۱۶.
[۳۳]. بقره/ ۲۲۲.
[۳۴]. میزان الحکمه، ج ۱، ص ۳۳۸، ح ۲۱۱۸.
[۳۵] تحریم/ ۸.
[۳۶]. فرقان/ ۷۰.
[۳۷]. میزان الحکمه، ج ۱، ص ۳۴۵، ح ۲۱۸۵.
[۳۸]. نور/ ۳۱.
[۳۹]. مریم/ ۶۰.
[۴۰]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۱۴۳، ص ۲۶۲.
[۴۱]. نوح/ ۱۰ – ۱۲.
[۴۲]. بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۲۰۱، ح ۳۰.
[۴۳]. تفسیر نمونه، ج ۸، ص ۱۱۴، ح ۷، ص ۱۳۴، ح ۲.
[۴۴]. توبه، ۱۱۸.
[۴۵]. فرقان/ ۷۰.
[۴۶]. نساء/ ۴۸.
[۴۷]. زمر/ ۵۳.
[۴۸]. حیاة الصحابه، کاهلوندی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰، ج ۱، ص ۴۱.
نظرات