
روزي به امامزاده ي نزديك دانشگاه رفت… شـايد مي خواست گله كند از وضعيت آن شهر لعنتي….! دخترك وارد حياط امامزاده شد…خسته… انگار فقط آمده بود گريه كند…دردش گفتني نبود….!!!! رفت و از روي آويز چادري برداشت و سر كرد… وارد حرم شدو كنار ضريح نشست. ديوارهاي اطراف ضريح توجه دخترك را به خودش جلب كرد روي يكي از آنها اين آيه از قران مجيد نوشته شده بود: (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُۆْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ ...
ادامه مطلب